نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 1169 )
https://telegram.me/adabvaerfan
سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء هیجدهم ـ صفحه 350 )
( قسمت ششم )
خلعـتِ نـــور
( جزء هیجدهم صفحه 354 آیه 35 )
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ
فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ ، کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ
لَاشَرْقِیَّةٍ وَ لَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ، نُورٌ عَلَى نُورٍ
یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
ترجمه لفظی آیه شریفه :
خدا نور آسمان ها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه اى است
آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى ،
افروخته مى شود نزدیک است که روغنش هرچند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد ،
روشنى بر روى روشنى است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند
و این مثل ها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست
نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :
... نُورٌ عَلَى نُورٍ ...
بنده تا در این مقام ها باشد،
بسته ی روش خویش است،
اکنون باز کشش حق آغاز کـنـد،
جذبه ی خـــــــدائی در پیوندد ،
نــورها دست در هم دهـنـد:
نــور عظمت و جلال ،
نــور لطف و جمال ،
نــور هیبت ،
نـــور غـیـرت ،
نـــور قـربت ،
کار بجائی رسد که عـبـودیت در نور ربوبیت ناپدید شود ،
و این انوارِ قربِ پروردگار در همه ی عالم ،
جـز محـمـــد مصطفی(ص) را نیست
که او کُلِّ کمال است
و جمله ی جمال و قبلـه ی افضال !
مصطفی(ص) در باره ی این نـــور فـرموده:
عالمیان مشتی خاک بودند ؛
در تاریکیِ خود بمانده ،
و در نهاد تیرگی سرگردان مانده ،
و در پرده ی آفـریدگی نا آگاه مانده !
همی از آسمان ازلیــــت ،
باران انوار سرمـدیت باریدن گرفت!
خاک ، خوشبو گشت و سنگ ، گوهـر ،
و رنگ آسمان و زمین دیگــر گشت!
لطیفه ای پیوند آن نهاد گشت ،
و خـداونــد از نــور خود پرتوئی بر آن پاشید .
پرسیدند :
آن نور را چه نشانی هاست ؟
فرمودند:
چون سینه به نــور الاهی گشاده شود ؛
همّت عـالــی گردد ،
غمگین آسوده شود ،
دشمن دوست گردد ،
پراکندگی به گردآوری بدل شود ،
بساط بقا بگسترد ،
فرش غـنـا درنوردد ،
زاویه ی اندوه را دربندد ،
باغ وصال را در بگـشــاید ،
و مؤمن با خــــدا همراز گردد .
الاهــــــــی ؛
کارِ تو ، بی ما ، به نیکویی در گرفت ؛
چــراغِ خود را ، بی ما ، به مهربانی افروختی ؛
خلعتِ نور را از غیب ، بی ما ، به بنده نوازی فرستادی ؛
چـــون رهــــــی را بـــه لطــف خـــــود بـــه ایـــن روز آوردی ؛
چــه شــــود که به لطـــف خــــود ، ما را به سرمنزل مقصود بری ؟
موضوع :